Arvanttt

تند و سریع

Arvant

تند و سریع












بازی ساز شویم یا میوه فروش؟

پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۱۴ ق.ظ

بازی ساز شویم یا میوه فروش؟

در ابتدا مشخص کنیم که بازی ساز در اینجا به کسی اطلاق میگردد که ریسک و هزینه یک پروژه بازی سازی را متقبل می شود نه فردی که در یک پروژه بازی سازی به عنوان برنامه نویس یا مدیر پروژه یا هر سمت دیگری مشغول به فعالیت است.اگر شغل شریف برنامه نویسی را در پیش گرفته اید بهتر است به مقاله ای تحت عنوان برنامه نویس شویم یا میوه فروش مراجعه کنید.

یکی از دوستان از معلم  ریاضی سال سوم خاطره جالبی تعریف می کرد که طبق اون معلم خوش ذوق بعد از کلی محاسبه پیچیده ثابت کرده بود که اگر از همین حالا دست از درس خواندن برداشته و شغل میوه فروشی را انتخاب کنیم در مقابل فردی که تا ارشد مشغول ادامه تحصیل است با  احتساب نرخ تورم و کشش بازار و ...  در زمانی که فرد محصل موفق به گرفتن مدرک ارشد می شود میوه فروش ما صاحب یک باب مغازه و یک خانه در خور و احتمالا همسری مهربان است در حالی که فرد تحصیل کرده تازه باید وارد بازار کار شود و اگر مشکل سربازی و بازار کار را حل شده فرض کنیم احتمالا در پنج سال بعد تازه به جایگاه میوه فروش خواهد رسید ان هم در خوش بینانه ترین حالت.

حالا کسی که مدرک دانشگاهی در حد کاردانی یا لیسانس و شاید حتی ارشد دارد باید دو دوتا چهارتا کند تا ببینید آیا جرات شرط بندی روی حداقل دوسال از زندگیش را دارد یا خیر؟باور کنید یا نه در خوش بینانه ترین حالت ممکن اگر یک تیم فوق العاده داشته باشید و یک ایده ناب به احتمال زیاد حداقل زمان مورد نیاز برای یک بازی تقریبا دو سال است که البته بسته به پروژه ای که ذکر شد خوش بینانه ترین زمان ممکن است.

 با در نظر گرفتن میزان سرمایه مورد نیاز و تمام فراز و نشیب های یک کار تیمی و وضعیت بازار و میزان اشتیاق بازار به محصول شما اولین پروژه می تواند شکستی بزرگ باشد و در بهترین حالت ممکن حالت سر به سر داشته باشد البته ممکن است یک شبه راه صد ساله را نیز به پیماید که البته مقداری رویایی به نظر می رسد که در بازار ایران و وضعیت موجود پیشامد های اول و دوم دارای احتمال وقوع بیشتری هستند این را نه آنکه فقط من بگویم بلکه می توانید از بیشتر کسانی که در این حوضه مشغول به فعالیت هستند به پرسید .

حالا شاید به پرسید که با این اوصاف ما چرا همچنین در این راه مشغول قدم برداشتن هستیم؟واقعیت آن است که به گفته یکی از بازی سازان دارالمجانینی است که بیا و ببین.یک عده کله شق البته خوش بین که با آرزو ها ی بلند پروازنه و به صورت خوشبینانه سال هایی از عمر خود را صرف خلق آنچه که دوست دارند میکنند خیلی از آنها شاید اولین کارشان آخرین کارشان باشد و خیلی ها هم شاید اولین کارشان هم اصلا به پایان نرسد.

در مقابل اگر این دو سال را صرف کار در یک شرکت نرم افزاری کنید چه؟ سی شارپ را که همه بلدید؟ پس احتمالا زمانی برای آموزش تلف  نخواهد شد ،تعداد شرکت های نیازمند را هم که می توان از آگهی های متفرقه فهمید.و به شما قول میدهم چنانکه دوران تحصیل را به بطالت نگذرانده باشد و دانش لازم را تجربه کرده باشید در مقابل جویای کارهایی که تمام سرمایه آنها معدل الف بودن مدرکشان است و به لطف نظام آموزشی و دانشگاه های گل و سنبل نیز اکثریت جویندگان کار را تشکیل میدهند مشکلی نخواهید داشت و با همان پایه حقوق و احتمالا ترفیع هایی که خواهید گرفت در این مدت دو سال به حداقل های یک زندگی دست پیدا کنید.

اما اگر شما هم جزو همان مجنونین هستید باید بدانید که راه سخت و طاقت فراست که تنها چراغ راه همان امید است سال ها بعد گاهی افسوس می ماند از عمری که گذشت و سرمایه ای که ازدست رفت و گاه افتخار از محصولی که خلق شده و درآمدی که بدست آمده که برای رسیدن به سرنوشت دوم باید مدام در تکاپو باشید ،باید با دنیای بازی ها رشد کنید،همکاران و محصولاتشان را زیر نظر داشته باشید، خواسته های بازار را تجزیه و تحلیل کنید، علایق مردم را بهتر درک کنید،سواد فنی خود را مدام رشد دهید و هزاران نیازمندی دیگر تا باعث شود شما با چشیدن موفقیت ،دوباره با اشتیاق پروژه بعدی را کلید بزنید.

شاید معلم ریاضی خودش بعد از فارغ التحصیلی و حالا استاد شدنش هم حسرت میوه فروش خوردنش را داشت و شاید بعد از فارغ التحصیلی به آن چیزی که انتظارش را داشت نرسید و یا حتی او آن دانشجوی که میبایست نبود اما اینها ا هیچ کدام دلیل نمی شد که او عقایدش را بیان نکند و دانش آموزان نیز به آن فکر نکنند و به همین دلیل است که من هم با وجود تمام شرایطی که خودم دارم علاقه مند بودم که همچین پستی در وبلاگم داشته باشم

 

 

  • موافقین ۱۰ مخالفین ۱
  • پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۱۴ ق.ظ
به اشتراک می گذارم : به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم به اشتراک بگذاریم

نظرات  (۶)

ایول داری... :)
زندگی امثال ما مثل یه کابوسه... کابوسی که فقط با میوه فروش شدن به پایان میرسه.
هیییییی
پاسخ:
اینکه آخر سر جرات میوه فروش شدن داشته باشی باز خودش خیلیه
گاهی برای جبران هوس میکنی رو یه پروژه بزرگ تر کار کنی :-)
اینا همش خصلت قماره :-)
بدترین قسمت ماجرا اینجاست که اطرافیان فکر میکنن تو اون دو سال که مشغول تولید برنامه بودی، کلا ول میگشتی و داشتی با کامپیوتر بازی میکردی!
پاسخ:
چه جورشم 
تازه گاهاَ از این ور اون ور زنگ میزنن فلانی دفتر دار می خواد ، فلانی زده آشنا با کامپیوتر ، فلانی نوشته تعمیر کار ، آدرسش رو بدم بری ببینی می تونی استخدام شی :)
جالب بود. من مدت‌ها پیش همین مثال را برای دیگران می‌آوردم. منتها به جای میوه فروش از مکانیک ماشین استفاده می‌کردم!

به نکته خوبی در کامنت اشاره کردید. میوه فروش (مکانیک ماشین) شدن هم دل و جرات می‌خواهد. نه هر کسی که میوه فروش شد موفق هم شد.

یکی از دوستان به کل فرایندهای کارآفرینی (توسعه محصول نرم افزاری، تولید بازی و…) به چشم قمار نگاه می‌کرد.
پاسخ:
تازه تو قمار همه چی روه می دونی وقتی برنده شدی چقدر دستت رو میگیره اینجا شاید برنده شدی چیزیم دستت رو نگرفت
سلام آقای ربیعی،اون مقاله ای که برای مجله فرستاده بودید،الان سایت دچار مشکل شده و اون مقاله هم من ذخیره نداشتم،اگر شما ازاون مقالتون ذخیره ای دارید برام ایمیلش کنید،خیلی ممنون.
popolo.tg2@gmail.com
دوستان من

زدن این مقاله فقط باعث نا امیدی دوستانی خواهد شد که شاید در اول راه باشند و یا یک شکست خورده باشند .
همه کار های کارآفرینی با این مشکل در تمام دنیا رو به رو هستند. داستان آقای هیوندای را بخوانید که با وجود چندین بار شکست نا امید نشده باز کار را شروع کرد و حالا یکی از بزرگ ترین ها در عرصه های صنعت محسوب می شود . ایشان چندین بار به طور کامل شکست خورد.

یک مثال می زنم :

بین کسی که آموزشگاه کامپیونر می زند و کسی که در آن کار میکند چه فرقی وجود دارد ؟

اراده مصمم.

بله در نگاه اول نفر دوم چند سال کار کرده و پولی به دست آورده در حالی که نفر دوم شالوده یک زندگی بلند مدت را ریخته.

قبول دارم که راه انداری آموزشگاه کامپیوتر سخت تر است ولی میوه های بسیار شیرین تر در آینده خوهد داشت.

دوستان شرکت های مثل اپل و ... که از هیچ شروع کرده اند اگر می خواستند این گونه فکر کنند الان ما برق را اختراع نکرده بودیم.

پس توکل به خداوند داشته باشید و کاری که علاقه دارید را شروع کنید و البته نیم نگاهی به کار ازار داشته باشید مثلا در شرکتی طراح انیمیشن شروع به کار پاره وقت کنید و در کنار آن بازی بسازید مطمئن باشید نتیجه آن را خواهید دید.

مرد عمل باشید تحقیق کنید بپرسید شروع کنید شکست خوردید باز شروع کنید شکست خوردید باز شروع کنید....

از مدیر عامل آی بی ام پرسیدند که راز موفقیت چیست ؟ جواب داد : گفت تا می توانید نرخ شکست خود را چند برابر کنید.در هر شکستی اگر درست آنالیز شوند یک پیروزی بزرگ نهفته است.

پس این حرف ها را رها کنید یا علی بگویید برنامه ریزی کیند شروع کنید.

بروید در مورد استدیو dead mage سازنده بازی shadow blade (اگر اشتباه نکنم) تحقیق کنید این ها همان شرکت تولید کننده بازی گرشاسب 1 و2 هستند که گرشاسب 2 آنها به دلیل کمبود بودجه شکست خورد ولی بازی سوم آنها shadow blade  مدتی بنر سایت steam شده بود، اگر این دوستان ترسیده بودند الان این موفقیت بدست نمی آمد.

من خواهش می کنم این پست را بردارید تا دوستان بازی ساز ما ادامه بدهند و نا امید نشوند.
پاسخ:
سلام 
خیلی ار حضور شما در وبلاگم خوشحالم و خیلی ممنونم که نظرتون رو ارسال کردید.
قصد و هدف من از مطلب به هیچ وجه نا امید کردن نبود فقط بیشتر مد نظرم این بود که کسانی که می خواهند وارد این حیطه شوند حداقل با مشکلاتی که در پیش رو دارند آشنا باشند چه بسا داشتن رویای اشتباه و ساختگی خیلی سریع تر باعث نا امیدی یک نفر شود تا اینکه از ابتدا بداند که راه سختی در پیش روست .
فردی که علاقه مند باشد باید با در نظر گرفتن این سختی ها به فعالیت خودش ادامه بده نه این که سالها از عمر خودش رو صرف این راه کنه و بعد از چند سال تازه حسرت عمر از دست رفته رو داشته باشه .
این که شکست های زیادی در پیش روست رو هم در این مطلب و هم در سایر مطالب هم همیشه عنوان کردم  و مطماناَ هیچ کس با بازی اولش راه صد ساله رو سپری نمی کنه.

به نظرم باید با دید حرفه ی تری با قضیه برخورد می کردید ، شاید بهتر بود به عنوان ادمین ی سایتی که دیگه مسیر راه خودشو مشخص کرد ، یکم امید و دلگرمی میدادین تا ... دیگه واقعا اگه انقدر تردید توی راهتون دارین می تونین رها کنید ولی بهتر انگیزه خیلی تازه کارهای رو که مقاله شما رو میخونن و قطعا تحت تاثیر قرار میگیرن رو نمی گرفتین ...

درسته شرایط بد هست اما تو همین شرایط هم خیلی ها کارهای خوبی انجام دادند.

برنامه نویسی ، بازی سازی ، ی عشق ، ی زندگی ... بیشتر پول ، ذوق می خواد ، اشتیاق می خواد ، عشق می خواد ... پشتکار می خواد

پاسخ:
هرچند که بازم میگم که مقاله بیشتر جنبه روشنگری داره تا نا امید کردن ولی بازم میگم قدم گذاشتن توی یک راه با در نظر گرفتن همه جنبه های خوب وبدش بهتر از اونه که با رویا پردازی قدم در راه بگذاریم.متاسفانه کسانی که بدون پشتوانه مالی وارد این عرصه میشن در صورت شکست سرمایه گرانبها تری به نام عمر رو سرمایه گذاری میکنند.شاید همه تیم ها و حتی افرادی رو دیدیم که با ساخت یک یا چند تا بازی راه صد سالشون رو رفتن ولی به وفور شاهد افرادی هستیم که سال ها عمرشون رو بدون نتیجه از دست دادن.دوباره تاکید میکنم هدف من چه از مقاله و چه از این جواب ها اینه که فقط دماغه کوه یخی رو که روی دریای درامده نبینیم و بدونیم بخش اعظمی از پروژه ها هستند که شکست خورده زیر اب قرار دارند که متاسفانه بیشتر شامل پروژه های مستقل میشه این که با پشتکار و تلاش و استمرار میشه به هرچیزی رسید ولی شرایط هر فردی متفاوته