بودن یا نبودن مسئله این است
یک شرکت مستقل بازی سازی
جدا از بحث بازی سازی هر کدام از ما به احتمال قوی آرزو هایی داریم که خیلی از آنها با مرور زمان رنگ باخته یا در حال رنگ باختن هستند.مسائل مربوط به شغل و کسب و کار یکی از این آرزوهاست.همه در کودکی آرزو های از خلبان و پلیس و دکتر شدن در سر می پرورانیم که به مرور زمان و درک واقعیت ها این آرزو ها هم تغیر شکل می دهند .خیلی از ما خود را به دست سر نوشت می سپاریم و صبر می کنیم تا ببینیم با رتبه ای که در کنکور کسب کرده ایم چه رشته ای می توانیم قبول شویم یا چه رشته ای بازار کار بهتری دارد و بعد از آن به صرف گرفتن مدرک شروع به پاس کردن می کنیم.
اگر هم که رشته را من باب طبع انتخاب کرده ایم در هنگام تحصیل زندگیمان حول کتاب هایی می چرخد که به زودی موقع امتحانشان فرا می رسد و باید خوانده شوند و نمره گرفتن اولویت زندگی ماست .
بعد از فارغ التحصیلی هم جست و جو برای آگهی های استخدام شروع می شود تا ببینیم که سرنوشت ما در کدام اداره دولتی یا شرکت خصوصی رقم خواهد خورد البته اگر مشکلات مربوط به خدمت سربازی را هم حساب کنیم و دوری چند ساله از رشته مورد علاقه و بازار ،بیشتر اوضاع در هم تر می شود .
اینکه از کسب و کارمان لذت می بریم یا نه بستگی زیادی به تیپ شخصیتی ما دارد خیلی ها هدف را به مسیر ترجیح می دهند یعنی اینکه همان که آخر برج دست مزد دریافت می کنند خستگی یک ماه کار کردن از تنشان خارج می شود .خیلی ها هم خود کار برایشان جذاب تر است و کسب درآمد در اولویت دوم قرار دارد.
اگر از نظر خودم برای هر کدام از گروه های بالا بخواهم که مثالی ذکر کنم به نظرم کارمند یا کارگری در یک شرکت یا کارخانه که کار روتینی را هر روز انجام میدهد برای گروه اول و یک فریلنسر برای شغل دوم مثال های مناسبی باشند .
شاید علاقه من نسبت به شغل کامپیوتر مربوط به سال های تحصیل در دوران راهنمایی باشد و از همان سالها علاقه مند به ادامه تحصیل و یا فعالیت در این زمینه شدم و زمینه های مختلف این رشته را هم تا حالا تجربه کردم البته نه به صورت حرف ای ولی همانقدر که متوجه شوم که آیا علاقه مندی خاصی در این رشته و بخش دارم یا خیر.در شروع امر مدتی با کار های سخت افزاری و شبکه در ارتباط بودم خیلی مطالعه و کار با نرم افزار های سرور از سر و کله زدن با ویندوز سرور تا مشکلاتی که روی کلاینت ها پیش می آمد توجهم را جلب نمی کرد کار با سرور های لینوکس که به مراتب اعصاب خوردکن تر می شد البته تمام این فعالیت های در یک حوضه کوچک و از روی علاقه مندی بود و بدون داشتن یا انتظار یک ارگان خاص شبکه ای متشکل از 6 کامپیوتر و یک سرور که معمولاَ شب ها محلی برای آزمودن نرم افزار های مختلف شبکه بود که بعد از مدتی تمامی آن علایق رنگ باخت و فهمیدم که مرد این کار نیستم.
بعد از آن با اقدام به ثبت شرکت در حوضه طراحی و ساخت وب سایت به این حوضه از کامپیوتر وارد شدیم و با یکی از دوستان شروع به جذب مشتری کردیم .در این زمینه هم مشکلات زیادی وجود داشت از جمله : نداشتن سابقه کار یا نمونه کار،نبود شرکت ها یا مشاغلی در شهر ما که نیازمندی آنچنانی به وب سایت داشته باشند و توقع بالای آنها در برابر هزینه های اندکی که برای کار در نظر می گرفتند از همه مهمتر سر و کله زدن با افرادی که بدون هیچ تخصصی به صورت کاملاَ تخصصی در باره طراحی وب سایتشان اظهار نظر می کردند که واقعاَ اعصاب خورد کن بود .
بعد از آن که تازه بازار سایت های مثل پونیشا داغ شده بود با چند نفر دیگر از دوستان تیمی برای کار به صورت پروژه ای رو این سایت تشکیل دادیم . پس از گذشت چند ماه از فعالیت چیز خاصی عاید ما نشد توقع افرادی که در این سایت ها پروژه قرار میدادند برای من بسیار جالب بود.طراحی یک قالب با 30 تا 50 هزار تومان راهندازی یک سایت اختصاصی با امکانات خاص اختصاصی با 100 هزار تومان و ... البته من چند جایی هم در مورد افرادی که واقعاَ در این راه موفق شده بودند رو مطالعه کردم اما هر چه بود با خلقیات و علاقه مندی های من متفاوت بود .
بعد از این چنین ناکامی ها وسوسه استخدامی شاید بیشتر از قبل برای هر کسی دلچسب می شد اینکه بدور از دغدغه های مختلف سر ساعت بری و سر ساعت بیای و سر ماه هم حقوق خودت رو داشته باشی.شاید همین شکست اخری باعث شد که چنتا از بچه هامون افتادن دنبال پر کردن رزومه و مصاحبه های شغلی .
در مدتی که من مشغول آزمون و خطا های مختلف بودم دوستانی داشتم که روی یک موضوع خاص زوم کرده بودند مثلاَ آندروید یا سی شارپ و با نوشتن پروژه های دانشجویی شروع کردند و حال به عنوان برنامه نویس در شرکت های گاهاَ معتبر در تهران یا در شرکت های خصوصی شهرمان مشغول کار هستند .اما علایق ما با هم متفاوت بود من برنامه نویسی و کامپیوتر رو برای خودش دوست داشتم نه برای پولی که قرار بود از این راه در بیارم و به همین خاطر بود در زمینه های مختلف سرک می کشیدم از برنامه نویسی تلفن هوشمند گرفته تا مسائل مربوط به کرک و هک و ...
بعد از مدتی دوباره حس گنجکاوی گل کرد اما اینبار در حوضه بازی سازی علتش زیاد مشخص نیست ولی از خیلی وقت پیش از همان مراحل اول آشنایی با کامپیوتر نا خودآگاه پروژه های که دوست داشتم بنویسم رنگ و بوی بازی داشتن از اولین پروژه ویژوال بیسیک که بازی مینیس ویپیر بود تا شرک تو مسابقات شبیه ساز فوتبال دو بعدی.من که از قدیم الیام عاشق فیلم ماتریکس بودم یه جور علاقه شدید به بحث هوش مصنوعی داشتم که نمودش رو خیلی بیشتر تو بازی ها می دیدم ،علاقه به بازی سازی هم از همین روند شکل گرفت.
من که حالا ید طولانی در جمع آوری تیم داشتم با نشون دادن در باغ سبز باز تونستم دوستان رو دور هم جمع کنم و گاهاَ اونها رو از شغل های که مربوط به کامپیوتر نبود ولی برای امرار معاش مشغول به انجامش بودن جذب کنم اما این بار برای یک تیم بازی سازی که البته جرقه این تیم در نمایشگاه بازی های تهران خورده بود وقتی که تنهایی و فقط از روی کنجکاویی یه سفر برای آشنایی با بازی سازای ایران به نمایشگاه داشتم و خیلی هم برام جذاب بود .
خواستیم که با طراحی بازی آنلاین شروع کنیم ولی دیدیم هم هزینه ی زیادی لازم داشت هم زمان طولانی من تازه اولین بازی موبایلم رو که به صورت تفننی ساخته بودم روی فروشگاه سامسونگ به صورت رایگان آپلود کرده بودم که با وجود اینکه گوشی های با سیستم عامل بادا فقط یک درصد از کل گوشی های بازار بود اما دانلود چند هزاری نرم افزار در چند ماه می تونست امیدوار کننده باشد.
ایده بازی استراتژیک روی تلفن همراه ایده ای بود که می خواستیم پیگیری کنیم خواستیم که برای یکی از بازی های مطرح ایرانی نسخه موبایل رو پیاده سازی کنیم و ایده های خاصی برای اینکار داشتیم اما موقع تماس با شرکت مربوطه کل آرزو هایمان بر آب شد اینکه شما با چند نفر برنامه نویس تازه کار می خواهید کاری رو که خیلی ها نتونستن انجام بدن انجام بدید و اینکه شما بدون هیچ تجربه ای از عهده کار بر نخواهید آمد جوابی بود که ما بعد از تماس با شرکت دریافت کردیم .
سرپا نگهداشتن یک تیم بعد از این مشکلات کار سختی بود که همین موارد هم باعث شد که از تیم چهار نفری دو نفر هنوز علاقه مند باقی بمانند و و بقیه نا امیدانه تیم رو ترک کردند .
کار رو با چند ایده پیگیری کردیم و هر وقت که می دیدیم ایده ای مشابه ایده ما قبلاَ وجود دارد آن ایده حذف می شد و ایده بعدی پیگیری می شد تا عاقبت به ایده بازی نجات تخم مرغ ها که توضیحات و تریلرش در وبلاگ هست رسیدیم .شاید تقریباَ یک سال به صورت غیر متمرکز روی پروژه کار شد تا عاقبت با 60 مرحله اماده ارائه شد بازی در حد قابل قبولی بود مراحل جذابی داشت گرافیکی که خودم برای کار طراحی کرده بودم حد اقل در حد بازی های ایرانی قابل قبول بود و از نظر ما آماده بود تا برای بازار آرائه شود .
از همان ابتدا قرار بود که بازی برای بازارهای اپل و آندروید ارائه شود و پیدا کردن حساب دولوپر برای این سایت ها تازه داشت برای ما دغدغه می شد .به هر دوست و آشنایی که شاید در خارج از کشور می توانستند برای ما کاری انجام دهند سفارش کردیم اما همه تیر ها یکی پس از دیگری به سنگ می خورد .بعد از نا امیدی از افتتاح حساب شخصی تصمیم به ارائه از طریق سایر شرکت های فعال در این حوضه گرفتیم که پس از رایزنی های مختلف با شرکت ANU Game به نتیجه رسیدیدم البته با تغیر در آهنگ و گرافیک بازی که با تغیرات اعمال شده و با مشاهده تریلر بازی می تونید کار این شرکت رو ببینید .
هر چند این پروسه اولین بازی خیلی طولانی بوده ولی خب کل تیم و از همه بهتر اینکه خودم احساس می کنم حداقل در حال حاظر این شغل از جمله شغل هایست که من همیشه آرزوی داشتنش را داشتم .می تونم در نقش یه مدیر پروژه یا برنامه نویس یا طراح بازی و مرحله تو تیم فعالیت داشته باشم که همه این نقش ها را دوست دارم .از لحاظ مالی هم کاملاَ بستگی به میزان فعالت و جذابیت ایده اینکه یک بازی موفقیت لازم را در عرصه فروش داشته باشد یا خیر متفاوت است و اینکه هر چیزی را که می میکاری درو می کنید از جذابیت های این حرفه است .
بعد از اینکه به این نتیجه رسیدم که این یکی دیگر همان شغلیست که فعلاَ به من احساس خوبی می دهد تصمیم ثبت یک شرکت البته این بار به صورت حرفه ای و با سرمایه اولیه نمودیم که اولین گام جذب سرمایه گذار بود اما هرچقدر بیشتر گشتیم سرمایه گذار کمتری پیدا کردیم و همین باعث شد که ثبت و فعالیت این شرکت به تعویق بیفتد شاید انتظار ما خیلی از این شرکت بالا رفته بود که دنبال سرمایه های چند صد میلیونی برای شروع کار بودیم و صد البته هیچ کس حداقل برای ساخت بازی همچین سرمایه ای را در اختیار ما قرار نمی داد .
حالا باز به این نتیجه رسیدم که ثبت شرکتی با سرمایه شخصی می تواند شروع دوباره ای باشد بهتر از این راکد ماندن و در جا زدن فعلاَ که در حال پیگیری های لازم هستیم تا ببینیم کی موفق به شروع فعالیت می شویم .
این شکست خوردن و دوباره شروع کردن ها تا هر وقت ادامه داشته باشد سعی می کنم بخش های مختلفش را در وبلاگم انعکاس دهم شاید راهنمایی شد تا امسال من این اشتباهات را تکرار نکنند و موفق تر از من ظاهر شوند ...
خوبه حداقل شما متوجه موضوع شدید. برای میلیاردر شدن باید بیخوابیها کشید.
2تا مسئله :
اول اینکه scale پولهایی که تو غرب خرج میشه با درآمدشون متناسبه، پس خریدهای میلیون و میلیارد دلاری شرکتها چیزی عجیبی نیست.
دوم : تجارت تو ایران سنتیه نبایستی انتظار سرمایه گذار چندصد میلیونی داشته باشه. حتی اگه اعداد و ارقام هم نشون بدی پیدا کردن یه همچین سرمایه گذاری راحت نیست تو یه همچین محیطی. تجربه شخصی به من ثابت کرده برا سرمایه گذاری 50میلیون به پایین برای یه طرحی که تو کمتر از 6ماه به سود میرسه کار طاقت فرسائیه تو این بازار که این هم خوبیه این بازار رو نشون میده و هم بدیشو.
طرفه اینکه : مغرور نشید، تا یه بازی میسازید فکر نکنید دیگه میتونید پوز EA رو بزنید.(امیدوارم خیلی ها بخونن)